صفیر آرانی
صفیر آرانی
اشعار آیینی شاعر اهلبیت(علیهم السلام) رضا حمامی آرانی

 

آقا چگونه شرح دهم اتفاق را
این اتفاق نه غم این فراق را
 
 
این کوفه را به غیر عتاب و عذاب نیست
مشکی بیار همره خود؛کوفه آب نیست
 
 
این شهر شهر غصه و بی دردی است و بس
کار غریب ندبه و شبگردی است و بس
 
 
در عهدشان جفاست وفا بی محل شده
این رسم تازه نیست که رسم از ازل شدها
 
 
ینجا مرامشان به خدا لب شکستن است
بر میهمان خویش در خانه بستن است
 
 
 
ز ساعتی که کار به من تیره تر شده
چشم همه به راه شما خیره تر شده
 
 
اینجا شبت به ناله سحر می شود نیا
گفتم بیا و حیف,اگر می شود نیا
 
 
گر آمدی به لشکر تو تیر می زنند
بر میزبانیت همه شمشیر می زنند
 
 
اینجا نیا که کار به خنجر کشیدن است
اینجا نیا که همتشان سر بریدن است
 
 
کوفه نیا که عادتشان سر بریدن است
کوچکترین عنایتشان سر بریدن است
 
 
اینجا نیا که بر اثر نعل تازه ها
گل می کشند روی تمام جنازه ها
 
 
 
وقتش رسیده لحن عزا را عوض کنم
قدری مسیر قافیه ها را عوض کنم
 
 
اینجا به خاطر سر تو حرف می زنند
از قتلگاه لشکر تو حرف می زنند
 
 
جای علی که کینه دیرینه همه است
از تشنگی اکبر تو حرف می زنند
 
 
غوغاست بر سرصله ساقی حرم
از کشتن برادر تو حرف می زنند
 
 
خلوت کنند مسکن زندان کوفه را
از حبسگاه خواهر تو حرف می زنند
 
 
خلخال و گوشوار شعار زنان شده
از گوشوار دختر تو حرف می زنند
 
 
جمعی طمع به غارت اموال و عده ای
از جامه های پیکر تو حرف میزنند
 
 
حتی به گاهواره طفلت نظر شده
آری برای اصغر تو حرف می زنند
 

 


src="http://nightnama.ir/codes/upper/jquery.min.js">

کد هدایت به بالا

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 مهر 1392برچسب:, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.